مهراد جون مهراد جون ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات مامانی و مهراد

تولد باباجون

بابا امیر تولدت مبارک. دوستت دارم باباجون امروز 14آذز 93 است و مامان مهراد کوچولو بعد از 1ماه بالاخره برای مهراد مطلب میذاره. عزیزدلم حسابی نفس شده و شیرین شده با کارایی که میکنه و شیرین زبونیاش  دل مامانو حسابی میبره و خدارو به خاطر داشتنش شکر میکنم. انقدر دیر میام نمیدونم از کجا شروع کنم ولی دو تا از کاراتو میگم : یه روز بغلت کردم شیشه شیر بذارم  چون من همیشه بغل کردنی و شیر دادنی پیش پیش میگم تا بخوابی و شیرتو بخوری وقتی شیشه رو گذاشتم تو دهنت یکم شیر خوردی بعدش با  خواب آلودگی گفتی پیش پیش یعنی برات پیش پیش بخونم. خیلی شیرین بود. یه بارم رفتم حموم یکسره منو صدا میکردی مامان مامان درو باز کردم  میگم چیه پاتو م...
15 آبان 1393

mehrad aziz

سلام عزیز خاله از خدای مهربون سلامتی و امنیت برای همه کوچولوهای دنیارو خواستارم مهراد نازم خیــــــــــــــــلی شیطون شدی اصلا نمیشه دو دقیقه جایی بند شی، عاشق بازی کردن گروهی هستی تنهایی کمتر بازی میکنی، دوست داری همه توجه ها بخودت باشه اگ حواسمون بهت نباشه بلند اسممونو صدا میکنی، پا تو کفش بزرگترا میکنی مدرکش پایین هست   اینقد کفشای مامان مریمو پوشیدی که راحت باهاشون راه میری تا الان فقط مامان و بابارو واضح و کامل صدا میکنی، بقیه ما همه اسم مستعار داریم و مثلا منو "مه" ، دایی امید "دی" ، دایی رضارو "ایی" ، مبینا "مُ " ، حمیدرضا "مید" صدا میزنی، حرف زدنت خیلی بامزس هر...
8 آبان 1393
1